اشتباه دوم

اشتباه دوم - به جای نوشتن حرف می زنند!

( از کتاب بیست و هشت اشتباه نویسندگان )

 

بعضی از نویسندگان که سوژه ی مناسبی برای نوشتن دارند

به جای آن که شروع به نوشتن کنند و با نظم و برنامه ریزی اثرشان را به پایان برسانند

دائماً پیش این دوست و آن دوست از اثرشان حرف می زنند

و شاید نزد ده ها نفر سوژه ی جدیدشان را گفته اند

امّا هنوز یک صفحه از داستان یا مقاله شان را هم ننوشته اند!

دلیل مرتکب شدن این اشتباه این است که :حرف زدن در باره ی سوژه لذت بخش است

و یکی از بهترین تفریح نویسندگان همین است

و از سوی دیگر حرف زدن در باره ی اثر مقداری از بار روانی اثر را کم می کند

و نویسندگان می خواهند با طرح سوژه یک جوری خودشان را راحت کنند!

نویسنده باید اراده اش را قوی کند

که تا زمانی که داستانش را به پایان نرسانده

و یا لااقل چند فصل آن را ننوشته است

از گفت و گو در باره ی اثرش پرهیز کند

 

 

گل صد برگ

یا لطیف

گل صد برگ

شب میلاد پیامبر خدا و امام صادق ( سلام الله علیهما ) است

دو ستاره ی تابناک و تماشایی

باران هم می بارد و از همه جا خیر و برکت خدا ریزان است

یادم است درجلسات تدوین کتاب پنجم درس سبک زندگی پیامبر خدا را که نوشته بودم

نام آن درس را گذاشتم : گل صد برگ

این نام در شعرهای مولوی آمده است

گل صد برگ دید آن روی خوبش       به بلبل گفت گل : گلزار این است

این نام را قبل از نوشتن هدیه های آسمان پنجم ابتدایی ، برای یکی از کتاب هایم انتخاب کرده بودم

کتابِ « گل صد برگ » که توسط صدا و سیما به چاپ رسید

رسول خدا گلی است که تک تک برگ هایش خوش بو  و تماشایی است

او زیباترین گل عالم آفرینش است

 

بیست و هشت اشتباه

به نام خدا

بیست و هشت اشتباه !

 

کتابی است با عنوان « بیست و هشت اشتباه نویسندگان »

این کتاب را جودی دالتون نوشته و مرحوم محسن سلیمانی آن را ترجمه کرده است

کتاب خیلی خوبی است .

از دوست بسیار عزیزم آقای دهریزی که این کتاب را هم به من معرفی کرد و هم هدیه داد بسیار سپاسگزارم

چکیده ای از این اشتباهات را برای علاقه مندان می آورم چون ممکن است خیلی ها مثل من از این کتاب خبر نداشته باشند و یا به دست شان نرسد

اشتباه اول : امروز و فردا کردن!

خیلی ها برای نوشتن بهانه می آورند :

آخ! اگر وقت داشتم کتابم را می نوشتم!

اگر فرصت کافی پیدا کنم مقاله ام را می نویسم

اگر کارهایم سر و سامان پیدا کند گزارش سفرم را می نویسم

اگر یک ساعت فرصت داشته باشم شعرم را تمام می کنم

.....

این بهانه ها همیشه هست و یک عمر ممکن است شما را معطل کند!

بعضی ها هم این جمله ورد زبانشان است :

«بالاخره یک روز کتابم را می نویسم »

ولی معلوم نیست که آن روز خیالی کی از راه می رسد . شاید هم هرگز نرسد!

راز گفتن این جمله از سوی خیلی از مردم این است که

نویسنده بودن لذت بخش است اما نویسندگی کردن و نوشتن سخت است

و به همین خاطر خیلی ها دوست دارند با آرزو و رویای نویسنده شدن روزگار بگذرانند نه با خود نوشتن!

دلیل اصلی امروز و فردا کردن در نویسندگی این است که :

خیلی ها مجبور نیستند که بنویسند

و نویسندگی اولویت اصلی آن ها نیست

اگر نویسندگی اولویت اول آن ها بود قطعا تا حالا چیزی نوشته بودند.

........................................

این کتاب توسط سوره مهر به چاپ رسید است

 

 

حد خیال

به نام خدا

 حد خیال

 

در شعر کودک می توان از آرایه های ادبی بهره برد

آرایه های ادبی اگر قابل فهم برای کودکان باشد شعر را جذاب تر می کند

بارزترین آرایه های ادبی تشبیه و استعاره اند

نکته خیلی مهم این است که هنگام استفاده از تشبیه و استعاره مطمئن باشیم

که آیا این دو را کودک درک می کند یا نه ؟

اگر درک نکرد این آرایه ها به جای آن که شعر را بیارایند و زییاتر کنند

از ارزش شعر می کاهند و به گیج شدن کودک کمک می کنند! 

 

استاد کیانوش در کتاب « شعر کودک در ایران » مطلبی را از قول « می هیل آربوتنات » نویسنده و منتقد معروف ادبیات کودک نقل کرده است

آربوتنات می گوید : صنایع بدیعی در شعر ، کودک را گیج می کند

مثلا اگر در شعر بگوییم شیرِ تندر غرید

کودکان ممکن است تصور کنند که شیر جنگل سرش را بالا گرفت و برای تندر غرش کرد

یا اگر در شعرمان ستارگان را به گل های مروارید تشبیه کنیم

کودکان ممکن است تصور کنند که در آسمان هم گل های مروارید می روید

 

 

 

هنر نمای با فعل مرکب

یا لطیف

 

هنر نمایی شاعرانه با فعل مرکب

 

استاد محمود کیانوش شعری دارد به نام پرواز

او انصافا در این شعر زیبا با دوفعل مرکبِ ( باز کردن و پرواز کردن) هنرنمایی کرده است

چهار چهارپاره گفته و در هر کدام این دو فعل را به کار برده است

در نگاه اول شاید تکرار به نظر برسد

ولی با نگاه عمیق تر هنر نمایی او معلوم می شود

:

گفتم کبوترجان بیا

این بال‌ها را باز کن

در آسمان نیلگون
پرواز کن، پرواز کن

 

تا دست را بر هم زدم
او بال‌ها را باز کرد

در آسمان نیلگون
شاد و سبک پرواز کرد

 

از جلوه‌ی پرواز او
گویی دل من باز شد

همراه او چشمان من
در گردش و پرواز شد

 

پرواز شادی‌بخش او
شادی به جانم باز داد

جان مرا در آسمان
همراه خود پرواز داد

 

قافیه غنی قافیه فقیر

بسم الله الرحمن الرحیم

قافیه های غنی و فقیر

استاد محمود کیانوش درکتاب « شعر کودک در ایران » که از اولین کتاب های نظری در حوزه ادبیات کودک است در باره قافیه در شعر کودک بحث جالب و جذابی دارد

به نظر او قافیه هایی که در شعر کودک به کار می روند به دو دسته تقسیم می شوند  :

یک – قافیه های فقیر

دو – قافیه های غنی

فقیرترین قافیه ها، قافیه های یک هجایی با مصوت کوتاه هستند مانند : زَد ، بَد ، سَد و ....

اگر کلمه ی یک هجایی مصوت بلند داشته باشد از فقر قافیه کاسته می شود اگر چه هنوز فقیر است مانند زاد و داد و باد و ...

در کلمه های سه هجایی و بالاتر قافیه ها غنی اند مخصوصا اگر با مصوت بلند همراه باشند مانند روزگار و آموزگار

یکی از راه های رهایی از قافیه های فقیر – در جایی که ناچار از کاربرد آن ها هستیم – این است که قافیه را با ردیف همراه کنیم

شاعران بلند پایه مانند حافظ و سعدی و مولوی همین کار را کرده اند

خود کیانوش شعری دارد که برای رهایی از کاربرد قافیه فقیر از ردیف « شُد » بهره برده است

از کوه های پر برف            باد بهار پا شد

بر اسب ابر هِی زد             کالسکه ی هوا شد

شعر کودک و الهام از شاعران معاصر

 

از شعر شاعران بزرگ می توان الهام گرفت برای سرودن شعر کودک

دکتر ناتل خانلری شعری دارد در قالب پنج پاره با عنوان ماه در مرداب

اولین بیت شعر این است

آب آرام و آسمان آرام

دل زغم فارغ و روان پدرام

 

آقای رحماندوست با الهام از این شعر این شعر زیبا را سروده است

آب آبی و آسمان آبی است

موج دریای بیکران آبی است

 

آبی آرامش است، خوشحالی است

بال بال پرندگان آبی است

 

در زمستان سرد و بارش برف

رنگِ احساس این و آن آبی است

 

خنده آبی است، دوستی آبی است

دلِ پر مهرِ مهربان آبی است

 

غم، سیاه است و سرد و طولانی

غمِ کوتاهِ کودکان آبی است

 

شعر، یعنی خیالِ آبی رنگ

پیچ و خمهای داستان آبی است

 

آخرین حرفِ آبی‎‎ام این است:

بهترین رنگ این جهان آبی است!

داستانگونگی شعر

داستانگونگی شعر

 

گاهی شعر کودک ساختار داستانی ندارد

و گاهی ساختار داستانی دارد و داستانگون است

بعضی از کارشناسان شعر کودک معتقدند که زمانی کودک با شعر ویژه ی خود، ارتباط برقرار می کند

که شعر دارای سیر داستانی باشد.

حتی در حفظ کردن شعر توسط کودکان،داستانگونگی شاید تنها عامل مهمی باشد که موجب می شود، کودکان راحت تر و سریع تر به حفظ کردن اشعار کودکانه بپردازند

و شعرهایی در ذهن و زبان کودکان، همواره جاری است که دارای ساختار داستانی یا داستان وارگی باشد

یکی از بهترین نمونه های شعرهای داستانگون شعر « شیرین تر از پرواز »،

اثر استاد قدمعلی سرامی است .

این شعر داستانگون ، ماجرای تولد یک جوجه را بازگو می کند

و خیلی جذاب از ابتدای تولد جوجه شروع می کند

و ماجراهای دیگر را به تدریج مطرح می کند

این شعر در کتابی با همین نام از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است

شعر سپید برای کودک

شعر سپید برای کودک 

بیشتر شعرهایی که برای کودکان سروده شده و می شود در قالب مثنوی ، چارپاره ، قطعه و شعر نیمایی طبقه بندی می شوند

شاید شنیدن عبارتِ «شعر سپید برای کودک » برای خیلی ها مخصوصا کسانی که حوزه کاری شان ادبیات کودک نیست تازگی داشته باشد

جناب آقای علی اصغرسید آبادی دست به ابتکاری زده است و شعر سپید را هم به قالب های رایج شعر کودک اضافه کرده است و کتاب «بادکنک به شرط چاقو» ی ایشان که برای کودکان گروه سنی «ب» توسط نشر افق منتشر شده است از همین باب است

البته اگر از این زاویه نگاه کنیم که این کار نوعی ابتکار و تلاش برای نوآوری در شعر کودک است کاری ارزشمند است زیرا شعر کودک چند دهه است که در چارچوب چارپاره بیش از حد گیر کرده است!

ولی اگر از زاویه ای دیگربه این نوع شعرها نگاه کنیم

از آن جا که ریتم و موسیقی و قافیه و ردیف از ارکان شعر کودک به شمار می روند

و نقش ستون فقرات را برای شعر کودک بازی می کنند

و راز ماندگاری و پایداری شعر کودک اند ،

احتمال کمی می رود که شعر سپید بتواند در دنیای کودکان به عنوان شعر ، نقشی شیرین و دلنشین  ایفا کند

مگر این که نام دیگری غیر از شعر برایش انتخاب کنیم

ضمن تقدیر از تلاش و ابتکار ایشان یکی از شعرهای این کتاب را با هم می خوانیم

 «ای برف خوب

ای برف زیبا

بیا

بیا

بیا

آن قدر بیا

که فقط مدرسه ها تعطیل شود

نه سینماها

نه پارک ها

نه رستوران ها »

تجربه های طبقه بندی شده سفر به هند

بسم الله الرحمن الرحیم

تجربه های طبقه بندی شده سفر به هند

با تقدیم بهترین سلام به پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت پاک ایشان

 هند سرزمین عجایب و غرایب است

کشوری گسترده با جمعیت میلیاردی و فرهنگی رنگارنگ و تمدنی کهن

مسلماً این کشور یکی از تماشایی ترین کشورهای جهان است

اگر دوست داریم به آیه شریفه قرآن ( سیروا فی الارض ....) عمل کنیم هند ارض مناسبی است

نزدیکی هند به ایران ، یک فرصت با ارزش برای ایرانیان است

من سفربه هند را به تمام فرهنگ دوستان و پژوهشگران و نویسندگان و جهانگردان پیشنهاد می کنم

خیلی ها به هند رفته اند و سفرنامه نوشته اند و تجربیات خویش را برای دیگران نقل کرده اند

من هم ، از تجربیات دیگران بسیار بهره برده ام

و دوست دارم تجربیات خویش را دوستانه در اختیار هم وطنان عزیز بگذارم

البته تجربیاتم را طبقه بندی شده و منظم بیان می کنم تا بهتر بتوان از آن بهره برد :

 

1.ویزا :

ویزا چند نوع است : تجاری ، پژوهشی ، دانشجویی ، توریستی ....

رایج ترین نوع ویزا که همه می توانند دریافت کنند ، توریستی است

ویزای توریستی معنایش این نیست که حتما باید با تور بروی

می توانی از طریق شرکت ها ویزای توریستی بگیری و تنهایی بروی

الف – گرفتن ویزا : می توانید از طریق یکی از شرکت های سیاحتی معتبر اقدام کنید

من از این شرکت ویزا گرفتم : تهران ، خیابان شهید بهشتی ، قبل از تقاطع سهروردی ، پلاک 145، ساختمان نگین ، شرکت نگین پرواز

ب – مدارک : شناسنامه ، گذر نامه ، عکس ، همین!

ج – مراحل اداری دریافت ویزا :

مدارک را به شرکت می دهید .

بعد از ده الی پانزده روز با شما تماس می گیرند و به شما می گویند برای انگشت نگاری به دفتر شرکت بیایید ( یعنی همان ساختمان شرکت نگین پرواز )

در یک روز مثلا شنبه صبح ساعت ده آن جا می روید و شبیه بانک نوبت می گیرید

نماینده شرکت در آن جا حضور دارد او مدارک و گذرنامه را به شما می دهد تا انگشت نگاری کنید

حد اکثر یک ساعت معطلی دارد و بعد شما را صدا می زنند و انگشت نگاری می کنید

بخشی از هزینه را همین مرحله می پردازید فکر می کنم زیر صدهزار تومان است

حدود ده روز بعد مابقی هزینه را می پردازید و گذرنامه و ویزا را به شما تحویل می دهند

د – هزینه ویزا : حد اقل سی صد هزار تومان است . شما عجله نکنید از چند شرکت معتبر قیمت بگیرید و بعد اقدام کنید

نکته – بخشی از گرانی ویزا به خاطر این است که دولت هند قیمت را بالا برده است  

بخشی هم به خاطر نوسانات قیمت دلار است

2.با تور یا تنها :

این به روحیه ، سلیقه و هدف شما از سفر بستگی دارد

من تنهایی رفتم . اگر با تور می رفتم به بسیاری از اهداف پژوهشی ام نمی رسیدم

اگر یک گروه سه یا چهار نفره باشید و خودتان باشید بهتر از تور است

بزرگترین عیب تور این است که برنامه هایش بسیار فشرده است

و گاهی گردشگران در یک روز چند جا می روند و خسته می شوند

3.بلیط :

شرکت ماهان بلیط برای دهلی دارد که البته همه روز هفته ندارد . پروازهایش هم معمولا در شب انجام می شود

ساعت هشت شب به دهلی می رود و یازده شب می رسد . یازده شب ایران ، یک نیمه شب هند است

 

4.ارز  :

واحد پول هند روپیه  است . واحد پول پاکستان هم روپیه است بنابراین موقع گرفتن بگویید روپیه هند می خواهم چون ممکن است صراف حواسش نباشد و روپیه پاکستان به شما بدهد

اسکناس روپیه از ده شروع می شود و بیست ، پنجاه ، صد ، پانصد و هزار روپیه ای موجود است

چند نکته : سعی کنید اسکناس های پانصد و هزار روپیه ای نگیرید چون جعلی آن زیاد است

بهتراست بیشتر پول هایتان پنجاه و صد روپیه ای باشد

حتماً اسکناس های ده روپیه ای هم مقداری بگیرید (حداقل یک بسته صد تایی) که نیازتان می شود چون پول خرد در هند گاهی کم است

برای به خاطر سپردن آسان نرخ برابری روپیه و تومان ایرانی عدد 100 رویپه را مبنا قرار دهید

مثلا بگویید صد روپیه می شود هفت هزار تومان

و براساس همین هر چیزی را بسنجید

 

5.پرواز :

بعد از سه ساعت پرواز به فرودگاه ایندراگاندی دهلی می رسید

این فرودگاه بزرگترین فرودگاه آسیا است ولی بزرگی آن شما را نگران و ترسان نکند

حتی اگر مثل من تنها هم باشید و برای اولین بارتان باشد که به هند می روید با کمی دقت و آرامش کارتان پیش می رود


6.گذرنامه

وقتی داخل فر ودگاه رفتید در جایی از فروگاه که معماری زیبایی دارد ( سپرهای طلایی خیلی زیادی با چینش منظم و زیبا به دیوار چسبیده و دست هایی بزرگ طلایی از میان آن ها بیرون آمده است )

این جا همان جایی است که گذرنامه را می بینند.

پر کردن برگه : قبل از دادن گذرنامه برگه هایی را که روی میز گذاشته اند بردارید و پر کنید . چند سوال ساده پرسیده اند و شما جوابش را باید بدهید .

تحویل چمدان : بعد از چک کردن گذرنامه مسیر را ادامه می دهید و در قسمت چپ یا راستتان چمدان ها را بر می دارید

این جا هم نگرانی ندارد چون راهنمایانی در این قسمت ایستاده اند و می پرسند کدام پرواز و شما را به سوی چمدان ها

راهنمایی می کنند.

 

7.استراحت در فرودگاه

اگر هنوز هتل یا هاستل رزرو نکرد اید چون پرواز ماهان ساعت یازده شب ایران یا یک شب به وقت دهلی می رسد و در هند ساعت کار اداره ها نه صبح است پس شما گویا هشت ساعت وقت اضافی دارید

نیمه شب که نمی توانی جایی بروی بهتر است در فرودگاه بمانی

پس قبل از حرکت غذایی کافی برای شام و صبحانه تان بردارید تا هزینه تان زیاد نشود

با خیال راحت غذایتان را در فرودگاه ایندرا گاندی بخورید و روی صندلی ها استراحت کنید تا صبح شود

 

8.از فرودگاه تا دهلی

حدود یک ساعت راه است

و سه راه دارید : تاکسی ، اتوبوس ، مترو

می توانید نقشه متروی دهلی را از اینترنت بگیرد و خط ها و مقصد ها را یاد بگیرید وخیلی راحت استفاده کنید

از فرودگاه تا مرکز دهلی یک خط سریع السیر مترو است که می توانید بروید

تاکسی ها کنار فرودگاه است . تاکسی های معتبر مخصوص فرودگاه که قیمت های آن نسبتا مناسب است

اتوبوس هم هست که اگر پر نباشد و جای نشستن گیرتان بیاید مناسب است

 

9.اقامت گاه

دهلی چون شهری بزرگ و پر گردشگر است هتل  های زیادی دارد

نگران نباشد هتل های ارزان قیمت هم در هند زیاد است

یکی از عیب های تورها این است که هتل های گران قیمت می گیرند و هزینه سفر را بالا می برند

در صورتی که هتل هایی با قمیت متوسط و پایین هم زیاد است مثل هتلی که از هر نفر شبی 200 روپیه می گیرد ( چهارده هزار تومان!)  که خیلی مفت است

غیر از ایام تعطیلات هند که مسافر زیاد است در بقیه روزها هتل زیاد است

غیر از هتل هاستل هم زیاد است که همان مسافرخانه های خودمان است و قیمت کمتری دارد

 

10.عبور از خیابان :

در هند راننده ها سمت راست می نشینند – جای شاگرد ماشین های ما –

خیابان هم برعکس ایران است

سمت راست مسیر برگشت و سمت چپ مسیر رفت است

گاهی ایرانی ها این را نمی دانند و موقع عبور از خیابان ناگهان غافلگیر می شوند و گاهی حوادثی تلخ روی دهد.

 

11.غذا :

به هیچ وجه و به هیچ وجه از دست فروش های هند غذاهای پخته نخرید

به هیچ وجه و به هیچ وجه از آب های توی شهر نخورید و فقط آب بسته بندی شده بخورید

چون علاوه بر مشکل شرعی ، فضای کار دست فروش ها هم بسیار کثیف است و سگ و گربه و موش در آن جا فراوان است

خیلی از ایرانی ها به خاطر همین چیزها بیمار می شوند

بیماری های حاد گوارشی و ...

حتما با غذاهایتان پیاز و آبلیمو بخورید ( ظهر و شب ) و این دو را بسیار جدی بگیرید که راز سلامتی در هند است

 

12.تاکسی  :

تاکسی های هند چند نوع است :

1.تاکسی های بدون تاکسی متر

2.تاکسی های دارای تاکسی متر

3.تاکسی هایی شبیه اسنپ ایران با نام های اُلا و اُور که دو شرکت معروف در هند هستند

نکته یک - راننده های نابلد :

بعضی از ایرانی ها تصور می کنند که تاکسیران های هند مانند ایران خودمان همه ی شهر را بلدند و مثلا تمام دهلی را می شناسند ولی واقعیت این است که این طور نیست و به خاطر شلوغی شهرهای هند و  بزرگی آن ها راننده تاکسی ها هم گاهی گم می شوند و ممکن است نیمه کاره شما را پیاده کنند.

نکته دو - مسیرهای انحرافی :

اگر از تاکسی های اُلا و اُور استفاده نمی کنید اصرار نکنید که راننده تاکسی متر را روشن کند چون ممکن است راننده این کار بکند و از مسیرهای انحرافی شما را ببرد تا راه بیشتری برود و پول بیشتری بگیرد! 

بهترین راه این است که قیمت منصفانه ای را معین کنیدو همان را بپردازید

نکته سه - چانه زدن : 

چون تاکسی و ریکشا در هند زیاد است اگر راننده ای قیمتی را معین کرد که بالا بود کمی چانه بزنید به راحتی قیمت را پایین می آورد مخصوصا اگر ببیند که شما سراغ تاکسی دیگری می روید

من بارها در این سفر قیمت های 200 روپیه ای را تا صد روپیه و صد روپیه را تا پنجاه روپیه پایین آوردم

( این گزارش در شب های آینده تکمیل می شود)

 

 

کانال تلگرامی سید محمد مهاجرانی

به نام خدای مهربان 

کانال تلگرام 

برای اجابت دعوت دوستان و برای معرفی آثار این کانال ایجاد شد به امید حق 

http://t.me/mohajeranikoodak

 

 

خدا حافظی در اوج

                                                         یا سرور العارفین

                                                  خدا حافظی در اوج

(دلنوشته ای برای پدر گرامی ام سید آقانور مهاجرانی)

پدرم که در تمام عمرِ بلند خویش ، جز خدا به چیزی دل نبست ، در اوج خداحافظی کرد و رفت.

یک عمر، دست های پینه بسته اش را در قنوت و دعا و نافله شب بالا گرفت و در خلوتِ شب اشک ریخت.

سالیان سال در پیش چشمانِ ستارگانِ سحر از نردبان چوبی بلندی که گوشه ی حیاطمان بود بالا رفت و بر بلندای بام کاهگلی مان ایستاد و با لب هایی معطّر از رایحه ی نافله و نیایش ، اذان داد و عطر توحید را منتشر کرد.

با سیره و سیمای تماشایی اش خیلی آسان ثابت کرد که می توان قریب یک قرن بدون کبر و کینه و حرص و حسد و خودنمایی و خودستایی در خانه ای کوچک و کاهگلی زندگی کرد و روز به روز بالاتر رفت.

مثل روز برایش روشن بود که دنیا هر قدر هم دیدنی و دل انگیز باشد در برابر اقیانوس جمال و جلال الهی ، قطره ای بیش نیست.

و مثل آسمانِ اردیبهشت ، برایش آشکار بود که دنیا بسیار شتابنده تر از آن چه خیال می کنیم می  گذرد و این لحظه های زودگذر و تکرار نشدنی را نباید آسان از دست داد.

بارها با لهجه ی ساده و صمیمی اش به ما گفت : « جز خدا ، همه چیز هیچ است »

برنامه ای جامع و جالب و به بلندای عمر ، برای بندگی خویش طرح کرده بود. برنامه ای سرشار از عطرعبودیت و عبادت

و  شب و روز با نظمی تماشایی در حال اجرای بند بند برنامه اش بود. 

رایحه ی بهار بندگی آن قدر روح و جانش را پُر کرده بود که هیچ خزانی هر چند سخت و سرکش نتوانست به لطافت آن لطمه ای بزند.

یک روز که با هم به مزار شهدا رفته بودیم با انگشت اشاره کرد به زمینی و لبخند زنان گفت : این هم قبرِ من!

تبسّم شگفت انگیز و رازآمیزش در حین نگاه به قبر ، مثل تبسّم سلطانی بود که به قصرش می نگرد!

آخرین شب و روز زندگی اش ، تماشایی ترین شب و روز عمر او بود :

او در اراک مشغول نماز شب بود و من در قم او را در عالم خواب دیدم که با چهره آی آرام و خندان قبری را به من نشان می داد

ساعاتی بعد ، مثل همیشه ، صبح زود صبحانه اش را می خورَد. از خانه بیرون می رود و خرید می کند

هنگام بازگشت ، به بوستان ارغوان می رود و به دوستانش سری می زند

به کمیته امداد می رود و برای جشن نیکوکاری 35 هزار تومان کمک می کند

و بعد به دیدار خواهرش ( عمه عزیزم که بیش از پنجاه سال است همسایه ی دیوار به دیوار ماست ) می رود

و سخنان مهربانانه و نصیحت آمیز به او می زند

و به گفته عمّه ام  ، بعد از خداحافظی و حرکت در حیاط سه بار سرش را برمی گرداند و او را نگاه می کند

و بعد به خانه می آید و به آسمان و ساعت نگاهی می اندازد

و وضو می گیرد و کم کم آماده نماز – پرواز- می شود

عطر اذان ظهر در فضا می پیچد و اِذن ورود به حرم آسمان به او داده  می شود.

لبخند زنان شهادتین را می گوید

و پرنده ی روحش که سال ها بی تابِ آسمان است ، رها و راهیِ بیکرانِ عشق می شود

تا با جوان شهیدش هم بال شود

خوشا به حالشان!                                   سید محمد مهاجرانی/ 18 اسفند 95

دست بوسی

شب میلاد پیامبر خداست (صلی الله علیه و آله و سلم )

و شب میلاد فرزند عزیزش امام صادق (علیه السلام)

سال گذشته جشنواره خاتم برگزار شد 

و من این داستان را با چند داستان دیگر برای جشنواره فرستادم 

آن را تقدیم نگاه مهربانتان می کنم : 

 

                                                        دست بوسی!                                                                                                                                                                                                                    سعد روی تپه نشسته بود . 

با چشم های بی قرارش  افق را زیر و رو می کرد تا شاید ماه مدینه را رؤیت کند!

درست مثل روزه دارانی که شب عید فطر تمام کوچه پس کوچه های آسمان را به شوق دیدن هلال شوّال

بالا و پایین می کنند! 

ثانیه های انتظار به سختی سپری می شد!

ناگهان! ماه مدینه در افق پدیدار شد و چشم های سعد جوشید!

از جا بلند شد. شادمان و شتابان تا انتهای افق دوید و خود را در آغوش پیامبر انداخت!

پیامبر دست او را فشرد و با او دیده بوسی کرد! 

دست های سعد سرشار از تَرَک بود!  مثل برگ های خط خطی دفتر کودکان سه ساله! 

و لبریز از پینه!  مثل دستمال های کوچک پولک دوزی شده!

نگاه مهربان پیامبر به ترک ها و پینه ها گره خورد . شبنم اشک گلبرگ گونه هایش را معطر کرد :

سعد! برادرم!  دست هایت چی شده؟

-بیل می زنم ، طناب می کشم ، خار می کنم، بار می برم ، ......

زحمت زیاد می کشم تا نان زلال به خانه ببرم و سفره ام از آب و آبرو تهی نباشد

رایحه رنج را به جان می خرم تا از ناز دیگران بی نیاز باشم!

پیامبر دستِ تماشایی سعد را در میان دست گرفت

چشم های روشن و مهربانش تر شد  

دست سعد را بالا گرفت و بر پینه هایش بوسه زد!

نگاهی به یارانش انداخت : این دستی است که آتش هرگز به آن نمی رسد

پیشانی و چشمان سعد هم زمان لبریز شدند!

شگفت زده شده بود و ذوق زده!

شعله های سرکشِ شگفتی و شادمانی بیشه ی اندیشه اش را از پا انداخته بود!   

نمی دانست از پیامبر چگونه تشکر کند دست خودش را بوسید و به صورت کشید

پینه های دستش بوی گل محمدی می داد .... !                       

   « حکمت نامه نامه پیامبر اعظم (ص) ، حدیث 65879 »

مثلث شیشه ای ادبیات دینی کودکان

مثلث شیشه ای ادبیات دینی کودکان                  

ادبیات کودک - ظرفیت ها و ظرافت ها

مطلب اول : «ادبیات دینی کودکان» 

 

هر یک از عناصر سه گانه این معجون عجیب :  « ادبیات » ، « دین » و « کودک»  

داستانی است بی پایان و میدانی پُر خوان .

مهم ترین دلیل ، حجم اندک کارهای گرانسنگی است که مثل جویباری زلال و ظریف مجبور است از لابلای حجم انبوه کارهای تکراری و ضعیف بگذرد تا کام ها  را سیراب کند و قلب ها را شاداب

دشواری انسجام بخشی به عناصر سه گانه مذکور و فقدان نقشه راهِ این بیشه تماشایی پیامدهایی را داشته است :

گروهی با خوف از «بد آموزی دین به کودکان» خود را کنار کشیده اند

گروهی به دلیل ترس از «خوانده نشدن اثر» میدان را خالی کرده اند

گروهی با پندار «جذاب نبودن سوژه های دینی» در این میدان گام  ننهاده اند.

گروهی به خیال انجام وظیفه و با دست هایی خالی از هنر و ادبیات با تولید انبوه آثار ضعیف و متوسط  ، بازارها را سیراب کرده اند و بازار پسندان را کامیاب!

گروهی  هنرمندان ماهرند و آثاری فاخر آفریده اند و خواسته اند دِین خود را به دین ادا کنند

اما به دلیل احاطه نداشتن به منظومه دین و دستکاری های غیر مجاز و بیش از حد حکایت های  دینی دشواری ها را بیشتر کرده اند.

در کنار این گروه ها ، دو گروه دیگر هم داریم : 

هنرمندانی که اطلاعات دینی خوب  و دین شناسانی که ذوق هنری خوبی دارند  

اما اشکال کار هر دو گروه  این است که به عنصر سوم این معجون و ضلع سوم این مثلث یعنی «کودک» احاطه ندارند و با دستاوردهای دل انگیز روانشناسی کودک در  حد نیاز آشنا نیستند

اگر در این روزگارِ شتاب آلودِ کم حوصله، نویسندگان پرحوصله ای پیدا شوند که به هر سه عنصر احاطه دارندباید پینه های دستانشان را بوسید و پروانه وار دورشان چرخید

اما تا زمانی که این گروه کمیاب ، یافت نشوند چه باید کرد؟

آیا باید دست روی دست گذاشت؟ پیشنهاد شما چیست ؟  

لطفاً نظر بدهید!

ارادتمند همه ی شما عزیزان هستم

سید محمد مهاجرانی  

ماه مهر

ماه مِهر

 

به نام خدای مهر آفرینِ دانش بخش 

ماه مهر را بسیار دوست دارم

در بین دوازه ماه سال زیباترین نام را دارد : مهر

مهر هم به معنای « خورشید»  است و هم « مهربانی »

و هم آغاز درس و مدرسه و «دانایی» است

پس ماه مهرسرشار از «مهربانی و روشنایی و دانایی»  است.

حدود چهل سال پیش من هم مثل خیلی از کلاس اولی های امروز

کودکی بودم شاداب و برای مدرسه بی تاب !

من و جمشید و مسلم -بچه های کوچه مان –با کت هایی که چِلوار سفید را یه یقه اش دوخته بودند

و با کله های تراشیده به مدرسه رفتیم

و از بد شانسی هر کدام دریک کلاس افتادیم . معلم ما آقای اخوان شد و ......

 

ماه مهر برای شاعران کودک هم جذاب است

و هر یک در وصف این ماه به نوعی هنرنمایی کرده اند

مرحوم قیصر امین پور چند شعر جانانه در وصف این ماه دارد 

شعر « زنگ آغاز بهار »  

آفتاب مهربان / تاج گل بر سر زده / فصل تابستان گذشت / نوبت مهر آمده 

و شعر « سرود ماه مهر » : 

این ماه،ماه مهر است/ ماهی که آسمانی است/ ماهی که نام خوبش/سرفصل مهربانی است

 

چند سال پیش با الهام از شعرِ معروفِ محمود کیانوش « دامن دامن فروردین می ریزد برصحرا گل »

این شعر را سرودم « دامن دامن ماه مهر می ریزد بر هر جا گل ..

یک سال هم برای مجله رشد نو آموز در زمان سردبیری خانم تقدیسیان شعری را سرودم با این مطلع :

باز در مدرسه

 شکر خدا باز شد  

دَنگ دَدَدَنگ دَنگ دَدَنگ

سال نو آغاز شد

 

بعد ها دست تقدیر مرا به ساختمان رشد خیابان ایرانشهر کشاند

و چند سال برای مجلات رشد کودک و نوآموز و دانش آموز شعر و قصه نوشتم

و باز فرصتی به دست آمد که با ماه مهر و مدرسه و دوران کودکی همنشین و همبازی شوم

 

و بعد گذرم به خیابان شهید قرنی و کوچه شهید آذر فر افتاد و چند ماه در ساختمان شماره هفت در جلسات تالیف کتاب های هدیه های آسمان با دوستان و کارشناسانی ورزیده وکاردان هم نشین شدم

و نشست هایی با عطر مهربانی و بحث ها و نقدها و شوخی های آقای حیدری ابهری و ....

که باز نوعی بازگشت به دوران کودکی بود و ...

 

مثل هر سال در آغاز پاییز حس و حال عجیبی دارم

و انبوه خاطرات شیرین روزگار دیرین

مثل برگ های زرد و سرخ درختان سر بلند در برابرم به زمین می ریزد

یاد مادر عزیزم به خیر که با لبخند زیبای و نگاه مهربانش مرا در اولین روز مدرسه بدرقه کرد

و یاد برادر شهیدم سید محسن به خیر که مثل باران بهار برای خانواده ما سرشار از لطافت و خیر بود

و بارها در دردرس های مدرسه مرا راهنمایی می کرد ...

 

 

 

غدیر برای کودکان

غدیر برای کودکان 

 

داستان غدیر داستانی آسمانی است

و آن قدر شیرین و شنیدنی و ارزشمند

که هر قدر درباره اش بنویسند و بسرایند باز کم است

تعداد کتاب هایی که در این موضوع برای کودکان نوشته اند زیاد است

و افسوس که فرصت نداشته ام همه را بخوانم

دوست بسیار عزیزم آقای حیدری ابهری چند سال پیش نوشت کتابی نوشت به نام « یک روز در غدیر خم »

که با استفاده از شخصیت خبر نگار نگاهی نو به غدیر دارد و کاری ابتکاری و جذاب است

چند سال پیش خدا توفیق داد و کتاب « ده کودک  ده فکر » را نوشتم

که آن هم نگاهی نو در معرفی غدیر بود

دیروز کتاب جالبی را خواندم به نام « جشن بزرگ برکه »

اثر دوست عزیزم آقای علی باباجانی

انصافا کاری ابتکاری و جذّاب در معرفی غدیر است

بازیگران و شخصیت های این کتاب همه موجودات طبیعت اند : نسیم و پرنده و درخت و برکه و ...

که همه بی صبرانه منتظر رسیدن پیامبرخدا  و امیرمؤمنان به سرزمین غدیر اند.

صمیمیت و روانی و طراوت واژه ها و نیز تصویرسازی جذاب این کتاب

همه و همه دست به دست همه داده اند تا کاری فاخر خلق شود

عباراتی از بخش آخر این کتاب را برایتان می آورم :

 

نسیم به برکه گفت : خوش به حالت! اسم تو ماندنی شد

من هر جا بروم می گویم که پیامبر در غدیر ، علی را جانشین خودش معرفی کرد

برکه شاد شد. درخت ها شاخه  و برگ های خود را تکان دادند.

درخت اول گفت : کاش من برکه ی غدیر بودم

برکه گفت : خُب تو هم سایه ات را به پیامبر و یارانش بخشیدی

ما همه با هم هستیم و این خاطره را نباید فراموش کنیم.

این کتاب را نشر بهار دلها منتشر کرده است 

کودکان سوریه

کودکان سوریه 

کم کم بوی ماه مهر به مشام می رسد

کودکان ایران دغدغه ی مدرسه مدل بالا دارند

و کودکان سوریه دغدغه یک چهاردیواری امن!

کودکان ایران به دنبال دفترهایی با طرح جدید

و کودکان سوریه دفترهای نیم سوخته ی خود را از لای آوارها بیرون می کشند

مادران ایرانی نگران اند که کودکشان لواشک و آلوچه غیر بهداشتی نخورند

و مادران سوریه نگران اند که کودکانشان تیر و ترکش نخورند

 کودکان ایران صدای زنگ مدرسه می شنوند

و کودکان سوریه صدای بمب و آژیر آمبولانس 

کودکان ایرانی تاریخ تلخ جنگ ها را صفحه صفحه می خوانند 

و کودکان سوریه طعم تلخ جنگ را لحظه لحظه می چشند

خدا نابود کند آمریکای جنایت کار و اسرائیل ستمکار و آل سعود مکار را

که همگی چنگال های ننگین شان به خون مظلومان سوریه و عالم آغشته است

به امید رسیدن روزی که کودکان مظلوم سوریه و عراق و یمن 

در آسمانی خالی از هواپیمای جنگی و پهباد و بمب و دود و بوی باروت ،

بادبادک هایشان را هوا کنند 

بادبادک هایی با طرح لبخند و شادی!

آمپول و قهقهه

آمپول و قهقهه! 

به نام خدای مهربان 

فیلم کوتاهی در دنیای مجازی دیدم : 

پرستار یا پزشکی می خواهد به کودک یک ساله آمپول بزند 

و کودک بر خلاف کودکان دیگر که به شدت می گریند ، به شدت می خندد!!

به راستی راز این کار چیست؟ 

جواب آن خیلی ساده و یک کلمه است : « مهارت » 

مهارت پزشک یا پرستار : 

« پیش از آن که سوزن تیز و ترسناک خویش را در پوست و گوشت لطیف طفل فرو کند 

با شکلک در آوردن و تقلید صدای حیوانات و ... کودک را می خنداند »

آری هر کس کار خود را بلد باشد سخت ترین کارها را به آسانی انجام می دهد . 

مشکل اصلی ما چند چیز است : 

کمبود حوصله ،

کمبود دلسوزی ،

کمبود دقت ، 

و کمبود مهارت! 

پروین دولت آبادی و علامه طباطبایی

پروین دولت آبادی  و علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی بحث دقیق و عمیقی دارند به نام « اخلاق توحید محور »

بیان ساده این دیدگاه این است که

« کسی که خدای مهربان در زندگی اش حضور دائمی دارد و در تمام صحنه ها و لحظه ها به یاد اوست هرگز رفتارهای ناپسند در سرزمین قلبش نخواهد رویید! »

و تربیت و رشد و ترقی این شخص خیلی آسان است

در مقابل ، کسانی را داریم که در طول و عرض زندگی خویش بارها از حریم امن خدای متعال فاصله می گیرند و برای همین به راحتی گرد رفتارهای ناپسند می گردند و سرزمین قلبشان سرشار از خارهای خُلق و خوی ناپسند می شود.

و مربیان اخلاقی چه قدر باید زحمت بکشند و خون دل بخورند تا این خارها را ریشه کن کنند!

مرحوم پروین دولت آبادی که از پیشکسوتان شعر کودک است و عمر خویش را وقف تربیت کودکان کرد شعر زیبایی در باره خدا و ایمان دارد

شاه بیت این شعر ، بیت فوق العاده زیبایی است که همه ی حرف مرحوم علامه طباطبایی را خود جمع کرده است :

دل ما اگر جایگاه خداست           یقین دان که از تیرگی ها جداست

 بنده تا کنون شعری ندیده ام که به این راحتی بتواند همه ی حرف علامه را در بر داشته باشد.

شادی روح مرحوم علامه و بانو دولت آبادی  فاتحه و صلوات 

رشد کمی و کیفی ادبیات کودک

رشد کمی و کیفی ادبیات کودک 

حجت الاسلام سیدمحمد مهاجرانی از نویسندگان کودک و نوجوان در پاسخ به این سوال که

« آیا ادبیات کودک و نوجوان توانسته است در سال های اخیر به رشد مطلوبی برسد؟ » به خبرنگار شبستان گفت:

می توان ادبیات کودک را به دو قسمت تقسیم کرد. ادبیات کودک به معنای عام و ادبیات دینی کودکان.

خوشبختانه ما در هر دو قسمت پیشرفت های چشمگیر و ملموسی داشته ایم.

ما در ادبیات کودک و نوجوان هم در حوزه قصه و هم در حوزه شعر پیشرفت داشتیم.

شاخصه ها و نشانه هایی این رشد کمی و کیفی و پیشرفت را نشان می دهد :

 زمانی تعداد کتاب هایی که برای کودکان و نوجوانان چاپ می شد، اندک بود

اما در حال حاضر هر سال تعداد زیادی کتاب برای گروه سنی کودک و نوجوان چاپ می شود.

زمانی سبک های نویسندگی محدود بود. امروزه هر نویسنده بنا بر ذوق و سلیقه خود سبکی دارد. این افزایش سبک به  خاطر افزایش تعداد نویسندگان اتفاق افتاده است

 زمانی نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان کم بودند اما امروزه افراد متعددی برای کودکان و نوجوانان می نویسند و شعر می گویند.

به طور طبیعی تعداد نویسندگان باعث افزایش تولید آثار خوب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان می شود.

تنوع قالب های شعری هم برای گروه سنی کودک و نوجوان زیاد شده است.

 تنوع سوژه ها و موضوعات دلیل دیگری برای رشد ادبیات کودک و نوجوان است . در گذشته در خیلی از موضوعات، کتاب برای کودکان و نوجوانان نداشتیم اما اکنون در اکثر موضوعات برای گروه سنی کودک و نوجوان کتاب داریم.

 تخصصی شدن نویسندگان شاخص دیگری برای پیشرفت ادبیات کودک و نوجوان است.

زمانی هر کسی که احساس مسئولیت می کرد دست به قلم می شد اما الآن تا حد زیادی این کار تخصصی شده است .

 سبک های تصویرگری نیز بسیار متنوع شده است . در حال حاضر ما صدها تصویرگر بسیار ماهر و توانا داریم و هر کدام سبک و سلیقه خاص خود را  دارد.

 

 

کتاب دل انگیز « از تو می خواهم خدا »

کتابِ دل انگیز « از تو می خواهم خدا »

 

خانم فریبا کلهر نویسنده ی توانا و نام آشنای کودکان و نوجوانان کتاب جالبی  دارد

با نام « از تو می خواهم خدا »

این کتاب را « موسسه نشر شهر» منتشر کرده است .

کتاب ایشان بسیار ابتکاری است

و بسیار عبیر آمیز و شعف انگیز

این کتاب هفتاد و دو صفحه دارد و شامل « شصت و شش دلنوشته » است

هر دلنوشته با عنوان « خداوندا » آغاز می شود 

هر دلنوشته در یک صفحه آمده است و با تصاویر صمیمی آقای رضا مکتبی آراسته شده است

دلنوشته ها بسیار روان است و مورد پسند کودک و نوجوان!

حال که نسیم دلگشای ماه خدا وزیدن گرفته است

به جاست که یکی از دلنوشته های زیبای ایشان را تقدیمتان نمایم :

 

خداوندا

ای آیینه ی خوبی ها!

ای مهربان!

ای که آب را آیینه ی ماه کرده ای

و دریا را آیینه ی آسمان

و مؤمن را آیینه ی مؤمن!

قلب مرا هم آیینه ی خودت کن

خداوندا

آیینه ی قلبم را غبار پوشانده است

یاری ام کن تا با یاد تو

درخشانش کنم.

                      آمین     

جشنواره مردمی انتخاب کتاب

برگزيدگان جشنواره‌ «جایزه مردمی کتاب» معرفی شدند

کتاب «عطر گل سرخ» دوباره جایزه آورد

سال گذشته خانم مرضیه صادقی به خاطر تصویرگری این کتاب نفر اول شد

و امسال به لطف خدا و امام حسین(ع) متن این کتاب برنده جایزه مردمی شد

 تاریخ انتشار : چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۱۵

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران آيين اختتاميه جشنواره‌ «جایزه مردمی کتاب» با حضور جمعي از مديران فرهنگي در عصر چهار شنبه ( 5 خرداد )در مجموعه فرهنگی ايوان شمس برگزار شد.

بر اين اساس 6 عنوان كتاب در جشنواره «جایزه مردمی کتاب» در 6 بخش مجزا  قدرداني شدند

بخش ديني«قصه عاشورا»، نوشته پرويز اميني از انتشارات وزيري
بخش انقلاب و دفاع مقدس«خط تماس»، نوشته محمدرضا بايرامي، از سوی انتشارات فاتحان
بخش رمان«پنجشنبه فيروزه‌اي»، نوشته سارا عرفاني، از سوي انتشارات كتاب نيستان
بخش شعر: «شاهنامه»، نوشته محمد حسيني، از سوي انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب پارسه
بخش داستان كوتاه«در دهان اژدها»، نوشته محمدرضا زماني، از سوي انتشارات نگاه
بخش كودك و نوجوان«عطر گل سخ»، نوشته سيد محمد مهاجراني، از سوي انتشارات دارالحديث

اين جشنواره‌ها که به همت موسسه «کتاب هفت» با مشارکت خانه کتاب، حمایت شهرداری تهران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد، با معرفي برگزيدگان خود به كار خود پايان داد.

شعر جالبی از خانم سقلاطونی

شعری جالب از خانم سقلاطونی

 

به نام خدا

 شعر جالبی از خانم مریم سقلاطونی خواندم با عنوان «جمله »

این شعر در کتاب « هشت بهار سرخ » آمده است که مجموعه شعر دفاع مقدس است

اگر چه خانم سقلاطونی غزل سراست و برای جوانان شعر می نویسد

اما این شعر ایشان برای کوکان و نوجوانان هم جذاب است به دو دلیل :

یک : ساختار غزل داستانی است

 یعنی داستانی کوتاه در قالب یک غزل بیان شده است که بسیار زیبا و ابتکاری است

دو : موضوع شعر کودک است ( فرزند شهید )

این شعر را تقدیم تان می کنم

 

این بار با - ستاره  و شب - جمله ای بساز!

سارا اشاره کرد به آن راه دوردست :

ده سال می شود پدرم رفته آسمان

خانوم اجازه! رفته ولی برنگشته است!

خانوم خنده ای زد و پرسید : دخترم

در جمله های ناقص ات اصلاً ستاره هست؟

ترسیده بود نمره اش این بار کم شود

خانوم .... شب ... دومرتبه بالا گرفت دست

خانوم اجازه! صبح و شب ما یکی شده است

خانوم اجازه! خانه ی ما بی ستاره است

 

دکتر حداد عادل و شعری برای نوجوانان

دکتر حداد عادل و شعری برای نوجوانان :

دیوان اشعار دکتر حداد عادل با عنوان « هنوز هم » توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است

دیوان ایشان ، دو نوع تقسیم بندی دارد :

تقسیم بندی قالبی : غزل ‌، قصیده‌ ،  قطعه‌ ،  رباعی‌

تقسیم بندی موضوعی : بهاری‌ها ، بارانی‌ها ، دوستانه‌ها و شوخ‌طبعی‌ها

یکی از قطعه های ایشان را که برای نوجوانان جذاب است تقدیم تان می کنم

البته  احساس می کنم شعر ایشان در عین جذاب بودن قابل نقد است  و در پایان اشاره می کنم 

 

به رودی گفت مردابی گل‌آلود
اگر رخصت دهی، دارم سوالی

چرا من تیره‌رنگ و تیره‌روزم،
تو پاک و روشن و صاف و زلالی؟

جوابی داد بس سنجینده و نغز
در آن هنگامه آشفته حالی

بگفتا: راه و رسم من گذشت است
ندارم از کسی در دل ملالی

 

این که اندیشمندی مثل آقای دکتر حداد عادل با همه اشتغالات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و مدیریتی باز طبع شعری روان دارند بسیار ارزشمند است 

این شعر نیز ابتکاری است و تضاد ایستایی مرداب و پویایی رود و نیز 

گذشتن رود را نماد « گذشت » و ایثار گرفتن انصافاً جالب است درعین حال این شعر اشکالاتی هم دارد 

 

نقد شعر : 

1.مرداب ها نوعا گل آلود هستند و این وصف اضافه است .می توانست وصف دیگر بیاورد مانند

به رودی گفت مردابی کهنسال

2.مصراع چهارم ، چهار صفت مترادف در یک مصراع آمده است  : پاک ، روشن ، صاف ، زلال

این جالب نیست . می توانست بگوید : تو مثل چشمه ، زیبا و زلالی

3. جوابی داد بس سنجینده و نغز : قرار گرفتن دو سین در کنار هم جالب نیست

4. در آن هنگامه آشفته حالی : معلوم نیست که این جمله وصف رود است یا مرداب

چینش کلام به گونه ای است که گویا زبال حال رود است ولی روشن است که منظور شاعر ، زبان حال مرداب است

5. بگفتا : کلمه « بگفتا » از الفاظ  مهجور است 

     از طرف دیگر در بیت قبل گفته شده « جوابی داد » بنابراین کلمه « بگفتا » زائد است 

6. مرداب به رود می گوید : اگر رخصت دهی .... پس خیلی متواضع و با ادب است 

 و نیز خودش به تیره رنگی و تیره روزی خود اعتراف می کند پس مغرور هم نیست 

یا این اوصاف ، این مرداب خیلی هم بد نیست

 

 

 

 

 

زینت پدر

زینت پدر 

شب جانسوز رحلت حضرت زینب (س) است 

یار وفادار و همدل و همراه  و همراز  سالار شهیدان کربلا 

همان کسی که قلم علم و زبان هنر از وصفش عاجز است 

مزار نورانی اش در حال حاضر مثل مزار امام حسین(ع) در عهد حکومت بعثیان است 

آن روز بعثیان و امروز تکفیریان عراق و سوریه بلای جان شیعیان شده اند 

در مجموعه بهترین مادران که به لطف خدا نزدیک است چاپ شود یک جلد آن را به این بانوی عزیز اختصاص داده ام یک بخش از آن کتاب را تقدیمتان می کنم :

 

مادر دو شهید

دوتا پسر داشت به نام های « عون » و « محمد »

وقتی کاروان کربلا از مدینه حرکت کرد هر دو پسرش همراه او بودند.

روز عاشورا ابتدا یاران امام حسین(ع) به میدان رفتند و جانانه نبرد کردند و به شهادت ر سیدند.

بعد نوبت به جوانان بنی هاشم رسید . یعنی جوانانی از نسل پیامبر و ابو طالب 

دو جوان قهرمان حضرت زینب(س) نیز از جوانان بنی هاشم بودند

آن ها برای خداحافظی خدمت مادر عزیزشان رسیدند

و حضرت زینب (س) صورت تابناک جوانانش را بوسید و آن ها را به میدان فرستاد

 جوانان قهرمان مثل شیر با قدرت و شجاعت به سوی دشمنان خدا تاختند

و بسیاری از آنان را بر خاک هلاکت انداختند

و سر انجام هر دو مثل دو شاخه ی گل سرخ پر پر شدند و بر خاک افتادند.

شهریار وشعری برای کودکان

شهریار و شعری برای کودکان  

شهریار ، شاعر بلند آوازه و پر افتخار ایران است

بیشتر مردم او را با شعر مشهور « علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را » می شناسند

خیلی از مردم نمی دانند که او داستان منظومی در دیوانش دارد که نمی دانم آن را برای کودکان گفته یا نه

ولی برای کودکان بسیار جذاب و مفید است

شهریار حکایت قدیمی « سه گاو » را به نظم کشیده است

من این حکایت سودمند را با تلفیق شعرهای شهریار تقدیم شما عزیزان می کنم :

 

در بیشه ای سه گاو زندگی می کردند . آن ها با هم دوست و همیار و همدل بودند

سه تن گاو زرد و سفید و سیاه                  چراگاهشان بود و  آرامگاه

همیشه به هم شاخشان بود جفت         که خوب است با چشم بیدار خفت

 

شیری در آن منطقه به این سه گاو ، طمع کرد و تنها راه چاره را در این دید که بین سه گاو تفرقه بیندازد

به شش شاخ جنگی که دارد مصاف؟           مگر در صف دشمن افتدشکاف

 

شیر نزد گاو سیاه و زرد آمد و گفت :

به زرد  و سیه گفت : کین بد سفید         مضر است و هرگز نیفتد مفید

زننده است و جلب نظر می کند            سعایت به هر گذر می کند

 

و کم کم آن دو را خام کرد و آن دو گاو ، گاو سفید را از خود راندند و شیر هم او را مخفیانه بلعید

دو روز بعد شیر ، نزد گاو سیاه آمد و گفت :

شنیدم که کرده زن گرگ هار            به ماهیچه ی گاو زردی ویار!

زِ هَر سمت گرگان به خیز اندرند       مبادا به این سمت روی آورند

 

آن قدر گفت و گفت که گاو سیاه خام شد و  گاو زرد را از خود راند

و شیر هم او را مثل گاو سفید پوزخند زنان بلعید

دو روز بعد شیر با خیال آسوده سراغ گاو سیاه آمد و بدون نیاز به نقشه و نیرنگ او را به چنگ گرفت! 

به چنگال درنده گاو سیاه                            به هوش آمد از غفلت و اشتباه

ولیکن درآن دم چه حاصل تلاش               همگی گفت با ناله ی دلخراش :

« نه امروز شیرم به خون در کشید                  که روز خیانت به گاو سفید »

سفره ی هفت شین

سفره ی هفت شین

بهار است و هنرنمایی خدای مهربان و  بهار آفرین

مثل همه بهار برایم بسیار جذاب است 

اگر چه بعضی می گویند شاعران بیشتر پاییز دوست اند!

ولی خب من که شاعر واقعی نیستم!

چند سال پیش شعری کودکانه ای گفتم با عنوان سفره ی هفت شین 

امسال هم باز شعر جدیدی گفتم با همان عنوان « سفره ی هفت شین » 

آن را تقدیم نگاه مهربانتان می کنم 

 

پر شد از شکوفه  باز

شاخه های  نرم و ناز

راهِ غصّه ، بسته شد

راهِ خنده ، بازِ باز

 

شاپرک  نشسته است

روی بال نرم باد

هدیه های عید او

شعرهای شاد شاد

 

در میان کوچه ها  

شور و شوق بچه ها

کوه ها  چه  با شکوه!

باغ ها  چه  با صفا!

 

شد جهان به لطف حقّ

خرّم از گل امید  

حالتان همیشه خوب

سالتان همیشه عید 

حضرت زهرا (س) مبتکر راهیان نور

حضرت زهرا (س) مبتکر راهیان نور 

 

این روزها ایام فاطمیه است

و نیز آخرین روزهای سال

و عده ای در کاروان های راهیان نور عازم مناطق مربوط به دفاع مقدس هستند

شاید ما گمان می کنیم که ابتکار بازدید از مناطق جنگی در زمان ما بوجود آمده است

حال آن که این ابتکار هوشمندانه از یادگارهای حضرت زهرا (س) است

در تاریخ آمده است که ایشان بعد از جنگ احد هر هفته به کوه احد می رفت

به حضرت حمزه و شهیدان سلام می داد و آن ها را زیارت می کرد

گاهی هم فرزندان خویش را می برد وماجرای احد را در همان جان شرح می داد

و به آن ها درس وفاداری و حماسه می آموخت

گاهی هم برای بانوان مدینه صحنه های جنگ احد را توضیح می داد

 

 منبع : خاطر نازک گل (نگاهی نو به زندگی حضرت زهرا(س) ، ص 139 ( به نقل از کتاب الفائق /قرن چهارم هجری )

بهترین مادر دنیا

بهترین مادر دنیا

ایام جانسوز شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت باد

خدای مهربان را شکر می کنم که هم پدرم سید است و هم مادر مرحومه ام

 و این بانوی بزرگ هم مادربزرگ پدری من است و هم مادر بزرگ مادری من

به لطف خدا تاکنون چند کار برای مادر عزیزم انجام داده ام :

یک – مجموعه گل و پروانه به زبان شعر

دو – فاطمه و فاطمه ( مقایسه حضرت فاطمه و حضرت معصومه (س)

سه – فاطمه ( مادر امام حسن و امام حسین(ع) : جلد چهارم از مجموعه بهترین مادران  

.....................

یکی از شعرهای مجموعه گل و پروانه را تقدیمتان می کنم :

                                            مثل مهتاب

فاطمه  عزیز ما

خانم زرنگی  بود

گوشه ی اتاق او

آسیای سنگی بود

 

در شبی کنارش بود

کیسه ای پر از گندم

گندم آسیا می کرد

مثل  خیلی از مردم

 

تا نماز خود را خواند

پیش آسیایش ماند

سنگ آسیایش را

تند و تند و تند چرخاند

 

وقت شام شب آورد

شام بچه های ناز

سفره را که برد ، آمد

پیش آسیایش ، باز

 

بچه های خوبش را

وقت خوابشان ، خواباند

پیش آسیا ، امّا

در تمام شب ، خود ماند

 

سنگِ آسیا ،   بی تاب

چشم فاطمه ، بی خواب

خانه ی علی هم داشت

مثل آسمان ، مهتاب  

امر به معروف راهی برای اثبات دوستی

امر به معروف راهی برای اثبات دوستی 

حجت الاسلام سید محمد مهاجرانی از نویسندگان کودک و نوجوان کشورمان از چاپ اثر جدید به خبرنگار شبستان خبر داد و گفت:

مجموعه "داستان های دوستی" با موضوع امر به معروف و نهی از منکر توسط انتشارات قدیانی وارد بازار شده است

ایشان با بیان این که امر به معروف و نهی از منکر جزء واجبات است

و باید مورد توجه قرار گیرد، عنوان کرد: در حال حاضر اگر شخصی امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد، واکنش طرف مقابل به گونه ای است که انگار آمر به معروف فضولی می کند.

الان امر به معروف و نهی از منکر نوعی دخالت کردن و فضولی کردن قلمداد می شود،

در صورتی که اینطور نیست. وی هدف امر به معروف و نهی از منکر را خیرخواهی دانست و افزود:

کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند به طرف مقابل علاقه دارد و خیر او را می خواهد

و به همین دلیل است که او را به خوبی ها دعوت می کند.

در واقع امر به معروف و نهی از منکر نوع دوستی است نه مردم آزاری.

این نویسنده کودک و نوجوان تصریح کرد: کودک با مطالعه مجموعه "داستان های دوستی" در هر داستان با یک مقوله امر به معروف و نهی از منکر آشنا می شود

و یاد می گیرد طوری این فریضه را انجام دهد که طرف مقابل ناراحت و دلخور نشود. حجت الاسلام مهاجرانی با اشاره به اینکه مجموعه "داستان های دوستی" یک نوع آموزش غیرمستقیم به کودکان است، بیان کرد: در هر جلد این مجموعه یک موضوع خاص پردازش شده است و هر جلد حال و هوای مخصوص به خود دارد.

در مجموعه 20 جلدی "داستان های دوستی" از 20 زاویه مختلف به امر به معروف و نهی از منکر نگاه شده است.

وی مخاطب مجموعه "داستان های دوستی" را گروه سنی" ب و ج" اعلام کرد و گفت: این مجموعه به زبان ساده و روان برای کودکان بیان شده است. شخصیت های داستان های نیز متفاوتند و در هر داستان یک یا چند کودک حضور دارند.