ماه مهر

ماه مِهر

 

به نام خدای مهر آفرینِ دانش بخش 

ماه مهر را بسیار دوست دارم

در بین دوازه ماه سال زیباترین نام را دارد : مهر

مهر هم به معنای « خورشید»  است و هم « مهربانی »

و هم آغاز درس و مدرسه و «دانایی» است

پس ماه مهرسرشار از «مهربانی و روشنایی و دانایی»  است.

حدود چهل سال پیش من هم مثل خیلی از کلاس اولی های امروز

کودکی بودم شاداب و برای مدرسه بی تاب !

من و جمشید و مسلم -بچه های کوچه مان –با کت هایی که چِلوار سفید را یه یقه اش دوخته بودند

و با کله های تراشیده به مدرسه رفتیم

و از بد شانسی هر کدام دریک کلاس افتادیم . معلم ما آقای اخوان شد و ......

 

ماه مهر برای شاعران کودک هم جذاب است

و هر یک در وصف این ماه به نوعی هنرنمایی کرده اند

مرحوم قیصر امین پور چند شعر جانانه در وصف این ماه دارد 

شعر « زنگ آغاز بهار »  

آفتاب مهربان / تاج گل بر سر زده / فصل تابستان گذشت / نوبت مهر آمده 

و شعر « سرود ماه مهر » : 

این ماه،ماه مهر است/ ماهی که آسمانی است/ ماهی که نام خوبش/سرفصل مهربانی است

 

چند سال پیش با الهام از شعرِ معروفِ محمود کیانوش « دامن دامن فروردین می ریزد برصحرا گل »

این شعر را سرودم « دامن دامن ماه مهر می ریزد بر هر جا گل ..

یک سال هم برای مجله رشد نو آموز در زمان سردبیری خانم تقدیسیان شعری را سرودم با این مطلع :

باز در مدرسه

 شکر خدا باز شد  

دَنگ دَدَدَنگ دَنگ دَدَنگ

سال نو آغاز شد

 

بعد ها دست تقدیر مرا به ساختمان رشد خیابان ایرانشهر کشاند

و چند سال برای مجلات رشد کودک و نوآموز و دانش آموز شعر و قصه نوشتم

و باز فرصتی به دست آمد که با ماه مهر و مدرسه و دوران کودکی همنشین و همبازی شوم

 

و بعد گذرم به خیابان شهید قرنی و کوچه شهید آذر فر افتاد و چند ماه در ساختمان شماره هفت در جلسات تالیف کتاب های هدیه های آسمان با دوستان و کارشناسانی ورزیده وکاردان هم نشین شدم

و نشست هایی با عطر مهربانی و بحث ها و نقدها و شوخی های آقای حیدری ابهری و ....

که باز نوعی بازگشت به دوران کودکی بود و ...

 

مثل هر سال در آغاز پاییز حس و حال عجیبی دارم

و انبوه خاطرات شیرین روزگار دیرین

مثل برگ های زرد و سرخ درختان سر بلند در برابرم به زمین می ریزد

یاد مادر عزیزم به خیر که با لبخند زیبای و نگاه مهربانش مرا در اولین روز مدرسه بدرقه کرد

و یاد برادر شهیدم سید محسن به خیر که مثل باران بهار برای خانواده ما سرشار از لطافت و خیر بود

و بارها در دردرس های مدرسه مرا راهنمایی می کرد ...

 

 

 

پرواز با ترس و لرز!

پرواز با ترس و لرز!

حضور در گروه مولفین کتاب های درسی ، فرصتی جالب ، مهم و در عین حال ترسناک است که برای بعضی از نویسندگان اتفاق می افتد

و تصمیم گیری برای انتخاب آن بسیار دشوار است .

درست مثل چتربازی که برای اولین بار می خواهد پایین بپرد ،

هم هیجان پرواز دارد و هم دلهره ی سقوط! 

مخصوصاً اگر موضوع پیشنهاد شده ، کتاب دینی باشد مثل کتاب هدیه های آسمان 

و مخاطب شما هم دانش آموزان باشند . همان ها که ذهنی زیبا و قلبی لطیف دارند

و تازه می خواهند دین را فرا بگیرند 

شاید خیلی ها علاقه داشته باشند که در این نوع گروه ها باشند

و نامشان به عنوان مولف کتاب درسی ابتدای کتاب ها بیاید 

اما اگر کمی واقع بین باشیم باید هنگام مواجهه با پیشنهاد تالیف درس برای کتاب های درسی تامل نماییم

و از دو جهت به این دعوت و این حضور نگاه کنیم : 

الف - اگر کسی بتواند متنی قوی و جذّاب بنویسد توانسته است به تمام دانش آموزان آن پایه خدمت بکندو این توفیق بزرگی است از سوی خدای مهربان و باید بسیار برای آن شکرگزاری نمود . 

ب - اگر کسی در تبیین یک مطلب دینی ( اعتقادی ، اخلاقی ، فقهی و ...) کاری ضعیف ارائه دهد یا خدای نکرده دین را نادرست معرفی نماید به بیش از یک میلیون دانش آموز عزیز آسیب زده است 

حضور این جانب در  گروه مولفین کتاب هدیه های آسمانی چهارم و پنجم ابتدایی نیز از همین اتفاقات بود

پیشنهاد شد تعدادی از درس های چهارم و پنجم را بنویسم و نوشتم و تایید و تصویب شد 

و من بابت این اتفاق 

هم شادمانم و خدای مهربان را بسیار  شکرگزار

و هم بسیار نگران از این که نکند خدای نکرده نتوانسته باشم حق مطلب را ادا کنم 

بزرگترین آرزویم این است که اگر در نوشته های من ضعف و خطایی رخ داده است خدای همیشه مهربان و  و پیامبر رحمت و حضرات معصومین آن ها را به بزرگی خویش ببخشند .