تکرار 

 ادبیات کودک - ظرفیت ها و ظرافت ها

  مطلب هفتم : « تکرار » 

 

یکی از ظرافت های ادبیات کودک تکرار است 

یعنی بعد از این که ماجرای داستان با فراز و نشیب های مختلف به پایان می رسد

باز همان ماجرا توسط شخصی دیگر و در فضایی دیگر و به گونه ای دیگر تکرار می شود 

از این تکنیک نویسندگان مختلفی بهره برده اند 

یکی از نمونه های جالب آن «داستان شیرزاد» است 

شیرزاد پسری است که در روستا زندگی می کند .

مردم روستا از دست شغال ها به ستوه آمده اند ولی هیچ کس برای مبارزه با آن ها کاری نمی کند

شیرزاد با شجاعت تمام ، یک تنه وارد میدان می شود

او چند لاشه ی مرغ را آغشته به سم می کند و آن ها را نزدیک شغال ها می برد تا جلویشان بیندازد

شغال ها به او حمله می کنند و شیرزاد کشته می شود

کودکان روستا که این صحنه را می بینند راه او را ادامه می دهند 

آخرین جمله داستان این است :

« شیرزاد کشته شد اما تمام بچه های روستا هرکدام یک شیرزاد شدند »

در ادبیات دینی کودکان نیز این شیوه بسیار قابل استفاده است 

نمونه معروف آن داستان « دعاهای زمینی پدر بزرگ»  است 

در این داستان می خوانیم که پدر بزرگی همراه با نوه ی خویش در میان جنگل به گردش می پردازد . پدر بزرگ در این گردش نکته هایی لطیف از مهربانی و لطف و بزرگی خدای متعال برای نوه اش می گوید

در ادامه داستان می خوانیم که پدر بزرگ از دنیا می رود ولی نوه ی او راه پدر بزرگ را ادامه می دهد

و برای تحکیم پیوند خویش با خدای بزرگ ، سفر در جنگل را آغاز می کند