به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، در دنیای بی‌حوصله و فست‌فودی امروز، «تصویر» گویاترین و سریع‌ترین زبان برای انتقال مفهوم است. اهمیت این موضوع در کتاب‌های کودکان و نوجوانان دو چندان می‌شود، چرا که ذهن تصویری کودک، مفاهیم و پیام‌های تصویری را خیلی سریع‌تر از متون و نوشته‌ها در می‌یابد و این مفاهیم تا سال‌ها در خاطر او می‌ماند. از این رو، نقش آموزشی و اهمیت تصویرگری در کتاب‌های کودکانه غیرقابل انکار است. اهمیت تصویرگری در کتاب‌هایی با مفاهیم دینی و اسلامی بیش از پیش آشکار می‌شود، به همین دلیل باید با دقت و حساسیت خاصی صورت گیرد.

به منظور آسیب‌شناسی تصویرگری کتاب‌های دینی کودکان میزگردی با حضور هدی حدادی نویسنده و تصویرگر شناخته‌شده کتاب‌های کودک، حجت‌الاسلام سید محمد مهاجرانی مؤلف بیش از 50 کتاب دینی کودکان و حجت‌الاسلام غلامرضا حیدری ابهری نویسنده پر کار و پیشکسوت حوزه داستان‌های دینی کودکان برگزار کردیم که بخش نخست آن را در ادمه می‌خوانید.


*** روند تصویرگری دینی، حلزونی بوده و سرمایه‌گذاری مناسبی در این زمینه انجام نمی‌شود

 * ارزیابی شما از روند تصویرگری دینی کتاب کودکان در سال‌های اخیر چیست؟

 حدادی: در حال حاضر این روند کمی بهتر است اما در 10 - 15 سال گذشته، کتاب‌های مذهبی ما الگوهای بسته‌ای داشت و همه چیز، خاکستری بود به خصوص کتاب درس دینی دانش‌آموزان! در حال حاضر اوضاع کمی بهتر شده و حرکتی حلزونی داریم. این حرکت، تند و سریع نیست بنابراین آسیب بسیاری وجود دارد.

تعداد کارها پایین است، همچنین سرمایه‌گذاری در این زمینه نیز بسیار کم است بنابراین سرمایه‌ها بیشتر برای کارهای ترجمه‌ای صرف می‌شود تا تألیفی. اما به نظر من همین حرکت حلزونی هم مثبت بوده و روند تصویرگری ما بهتر از گذشته است و اثراتی را که جسته و گریخته می‌بینم می‌توان امیدوار بود که اتفاقاتی در حال انجام است.

* وقتی گفته می‌شود تصویرگری مذهبی، چه انتظاری از آن دارید؟ مثلاً در تصویر کردن انبیاء باید یک فردی باشد که عبایی داشته باشد و یا همراه با هاله‌ای از نور باشد؟ متأسفانه عده‌ای از افراد، تصویرگری معنوی و دینی را فقط در این مسائل می‌بینند حال اگر این المان‌ها در تصویرگری مذهبی نباشد اشکالی دارد؟

حیدری‌ابهری: ما انتظارات و پیشنهادات خود را برای تصویرگر می‌نویسیم و در واقع، متن با هنر هنرمند تکمیل می‌شود. به عنوان مثال کاری که خانم حدادی در کتاب «پیامبر و قصه‌هایش» انجام داده، قابل ستایش است.

ایشان در تصویرگری پرسش «آیا در حال راه رفتن می‌توان قرآن خواند؟» را مطرح می‌کند، روی کلمه «الله» مانور داده‌اند که این امر به همراه گلی که روی کیف پسربچه قرار دارد، حس آرام‌بخشی را به مخاطب خود القاء می‌کند. در واقع با این تصویر، قرآن خواندن، مطلوب و مطبوع خواننده قرار می‌گیرد.

اگر درباره این موضوع، تنها رحل قرآن کشیده می‌شد ـ کاری که معمولا به ذهن تصویرگران خطور می کند ـ باعث دلزدگی مخاطب می‌شد. دلیلی ندارد که در کتاب «پیامبر و قصه‌هایش» وقتی می‌خواهیم داستان پیامبر(ص) را تعریف کنیم شخصیت ایشان را تنها با عبا و عمامه به تصویر بکشیم!

روزی برادرزاده‌ام با دیدن تصاویر یک کتاب مذهبی که همه شخصیت‌ها با «غتره و عِقال» به من گفت: این‌ها که همه «مختار» هستند (به دلیل شباهت لباس پوشیدن آن شخصیت‌ها با شخصیت‌های سریال مختارنامه) لذا این حسی که کودک با دیدن یک کتاب مذهبی، همواره تصویر مختار برای او تداعی ‌شود، نباید اتفاق افتد.

مثال دیگری بزنم؛ خانم حدادی برای تصویر کردن «آب دادن پیامبر(ص) به یک بچه گربه‌» به نقاشی‌کردن دست پیامبر اکتفا کرده است، چرا که تصویر یک گربه برای کودکان جذابیت‌های بصری لازم را داراست. دلیلی ندارد که چون کار ما، کاری دینی است برای رساندن مفهوم دینی، حتماً مسجد و محراب و از این قبیل موارد را تصویر کنیم.

درباره تفاوت قرآن «مجید» و قرآن «کریم» که جزو سؤال‌های کودکانه است، در این کتاب تصویر یک گل کشیده شده است و این خیلی بهتر است تا اینکه در یک صفحه رحل قرآن آورده و در صفحات بعدی نیز همان را تکرار کنیم.

کارهایی که خانم حدادی در ضمن تصویرگری انجام داده، در نوع خود جالب است مثلا درباره اینکه نام سوره‌ها چگونه انتخاب شده‌اند، میوه اناری ترسیم شده که سوره توحید در آن نوشته شده است. این حس زیبایی را به مخاطب خود القاء می‌کند یا مثلا در مورد سوره یاسین که «قلب قرآن» است، عکس یک قلب کشیده شده است.

 *** مفاهیم دینی نباید در کتاب‌های کودکان شعاری بوده و فریاد زده شود

 احکام اسلامی نیز به همین گونه در این کتاب عنوان شده‌اند؛ در پاسخ به این سؤال که «اگر قرآن از دست افراد بیفتد، آیا گناه کرده‌اند یا نه؟» برای القاء مفاهیم دینی به کودک، تصویر یک گل نمایش داده شده است. چه بسا ما می‌توانستیم تصویر یک قرآن را بکشیم اما با تصویر کردن یک گل و دختری که با شوق در حال برداشتن آن از روی زمین است، هم زیبایی قرآن و هم شأن آن حفظ شده است.

در مسائل دینی دلیلی ندارد که مفاهیم را به رخ بکشیم، بلکه تصویر باید به فهم کودک کمک کند. یعنی وقتی کتاب باز می‌شود اگر کسی نداند که اثری دینی است نباید متوجه این مسئله شود.

هنگامی که یک کتاب مذهبی کودکانه تورق می‌شود، تنوع تصویری باید در آن مشهود است. حفظ تنوع هم وظیفه نویسنده است و هم تصویرگر را شامل می‌شود. به عنوان نمونه، نویسنده در بیان داستان‌های پیامبر(ص) باید توجه کند کدام قسمت آن می‌تواند برای یک کودک جذاب باشد. تصویرگر هم باید از تکرار تصویر پیامبر پرهیز کند و موضوعات متنوع را در نظر بگیرد. مثلاً در داستان وزنه‌برداری در محضر پیامبر که ایشان می‌فرمایند: «قوی‌ترین شما کسی است که بر خشم خود مسلط شود» اگر تصویر پیامبر در حال صحبت کردن با وزنه‌بردار نشان داده شود، آیا کودک عمق قصه را خواهد فهمید یا اگر تصویر پهلوانان در حال رقابت و خطاب پیامبر به آنها نشان داده شود؟!

*** این تصویرگر است که باید ارزش و زیبایی ایثار را در چهره بخشنده و گیرنده به شکل زیبایی بیان ‌کند

 * آقای مهاجرانی! با توجه به اینکه شما بیش از 50 کتاب دینی کودک تألیف کرده‌اید فکر می‌کنید که تصویرگری تا چه اندازه می‌تواند در انتقال پیام و یک مفهوم به مخاطب مؤثر باشد؟ خصوصاً اینکه مخاطب شما اغلب کودکان و نوجوانان بوده و تصویر می‌تواند ذهن او را شکل دهد.

مهاجرانی: مخاطب به طیف‌های مختلفی تقسیم می‌شود، مخاطب خردسال اعم از گروه‌های الف، ب،‌ ج، د، پیش‌دبستانی، ابتدایی و راهنمایی و ... که سطح آگاهی هر کدام با دیگری متفاوت است؛ از این رو ضرورت تصویرگری در هر طیفی مشخص می‌شود. مثلاً کودکانی که هنوز به سن مدرسه نرسیده‌اند یا کودکانی که دوره پیش‌دبستانی را پشت سر می‌گذارند و نمی‌توانند بعضی از واژگان و کلمات را بخوانند باید مفاهیم را از طریق تصویر به آنها منتقل کرد.

پس ضرورت تصویرگری در گروه سنی خردسال کاملاً محسوس است چرا که اصولاً متنی وجود ندارد تا بتواند پیام و یا محتوایی را به آنها انتقال دهد، مگر اینکه والدین کودک بخواهند متن را برای آن بخوانند. فرض را بر آن بگذارید که یک خردسال صرفاً با نگاه کردن بر تصاویر، یک مطلبی را متوجه شود به عنوان مثال، ‌هم‌اکنون کتاب‌هایی را تحت عنوان کتاب‌های بدون متن داریم و یا کتاب‌هایی که صرفاً تصویر باید همه چیز را انتقال دهند. لذا در این مواقع مقام و جایگاه تصویرگری آنقدر بالا است که می‌تواند جای متن نشسته و مستقلاً یک پیامی را به مخاطب خود انتقال دهد.

 

*** کودکان، مشتاق هستند تا با عبارت‌های کوتاه به عمق مطلب را دریابند

 در گروه سنی ب و ج که در واقع کودکان، کلاس‌های سوم و چهارم دبستان را سپری می‌کنند، تصویر به شکوفایی آنها کمک می‌کند. از این رو ممکن است نویسنده، متنی را بسیار توضیح داده و یا واژگان زیادی را در خصوص یک مفهوم به کار برده باشد که ممکن است کودک با دیدن آنها وحشت کند. این در حالی است که کودکان مشتاق هستند با عبارت‌های کوتاه به یک مطلب برسند. اینجاست که تصویرگر به کمک نویسنده و شاعر آمده و بسیاری از مطالب گفته نشده را کامل می‌کند.

مثلاً اگر نویسنده بخواهد درباره زیبایی‌های درخت سیب توضیحاتی را بدهد و اگر بخواهد تمام آنها را در قالب واژه‌ها، تشبیهات و استعاره‌ها به کار برد و کودک نیز بخواهد پیوسته آنها را بخواند، خیلی زود خسته خواهد شد از این رو ممکن است نویسنده با دو پاراگراف، مفهوم اصلی را بیاورد و در ادامه این تصویرگر است که مابقی زیبایی‌های درخت سیب را در تصویر خود می‌گنجاند. درباره مفاهیم غیر حسی نیز همین‌گونه است.

ممکن است بخواهیم تصویری را درباره ایثار و فداکاری داشته باشیم بنابراین نویسنده اشاره‌ای به ارزش و اهمیت ایثار کرده و ممکن است آیه و یا روایتی را در این خصوص بیان کند و این تصویرگر است که ارزش و زیبایی ایثار را در چهره بخشنده و گیرنده بیان می‌کند. همین که کودک نگاه می‌کند که شخصی به فرد دیگری چیزی را می‌بخشد و آن شخص اگر یکی از معصومین(ع) و یا حضرت علی(ع) باشد که مثلاً انگشتر خود را به فقیر می‌دهد و یا کودکی است که کتاب خود را به کودک دیگری می‌دهد، می‌تواند در فرهنگ‌سازی این موضوع مؤثر باشد. 

بنابراین، نویسنده به اندازه خود محتوا را بیان می‌کند و بعد هنر تصویرگر است که آن واقعه را بیان می‌کند. گاهی اوقات نویسنده و یا شاعر می‌خواهد چیزی را بیان کند که اگر بخواهد در قالب واژگان آن را بیان کند، ممکن است نوعی بدآموزی را به دنبال داشته باشد (مثلاً نشان‌دادن زشتی دروغ زشت یا مردم‌آزاری) اما در اینجا هنرمند و تصویرگر است که می‌تواند با استفاده از رنگ‌ها، شخصیت‌ها و ترکیب‌ها زشتی دروغ را به مخاطب منتقل کند.

گاهی تصویرگر، کاری را انجام می‌دهد و ادامه آن را باز می‌گذارد؛ دقیقاً همانند یک فیلم با پایان باز! فیلمنامه‌نویسان حرفه‌ای کسانی هستند که وقتی متنی را می‌نویسند آن را به گونه‌ای به پایان می‌رسانند که مخاطب، منتظر قسمت بعدی آن می‌ماند. از این رو اگر فیلم‌نامه‌نویسی غیر حرفه‌ای باشد بلافاصله همه موضوع را در یک بخش از سریال بگوید اشتیاقی برای مخاطب باقی نخواهد گذاشت. از این رو در تصویرگری نباید همه مطلب را گفت، بلکه خوب است 60 درصد را گفته و 40 درصد مابقی را کودک حدس بزند تا به نتایجی غیر از نتایج مدنظر نویسنده دست یابد.

*** باید بحث شیرین‌سازی در تصویرگری دینی اتفاق بیفتد

 

 

* خانم حدادی شما به عنوان یک تصویرگر موفق چه توقعی از نویسنده و یا آن متنی که در اختیارتان می‌گذارد، دارید؟

 حدادی: متنی مانند کار «دایرةالمعارف قرآنی» مشخص است اما برخی متون به دست ما می‌رسد که شامل قصه انبیاء و داستان‌های مذهبی است. مشکلی که با این کارها دارم «زبان» آن‌هاست! یعنی من به عنوان طراح سعی می‌کنم جذابیت و شیرین‌سازی را در تصویرگری حفظ کنم اما بسیاری از اوقات این اتفاق در زبان نویسنده صورت نمی‌گیرد. یعنی زبان و ادبیات داستان حالت قدیمی به خود گرفته و فعل‌ها سنگین و ثقیل است و از زاویه بالا با کودک صحبت می‌شود؛ در حالی که باید با ساده‌گویی، روایتی جذاب و شیرین را به مخاطب منتقل کرد.

به هیچ وجه نباید درباره مفاهیم مذهبی و دینی افسانه‌سرایی کرد و به شدت با آن مخالف هستم. ادبیات اسطوره‌ای و افسانه‌ای، یک ادبیات است و ادبیات مذهبی نیز بحث دیگری است که گاهی اوقات این دو موضوع با هم خلط می‌شوند. پیامبر (ص) افسانه و اسطوره نیست بلکه واقعیت بوده و داستان آن حضرت باید طوری روایت شود که عموم افراد آن را بپذیرند. به بیان دیگر، توقع می‌رود که نویسندگان ما به این تفاوت‌ها توجه کرده، آن را در متن کارهای خود وارد کرده و بدین طریق خود را به کودکان نزدیک کنند.

*** تصویر و متن باید همسو و هم‌جهت با هم حرکت کند تا شوق و علاقه‌مندی به مخاطب اتفاق افتد

* آقای حیدری! جنابعالی به عنوان نویسنده و مؤلف کتاب‌های دینی کودکان، چه انتظاری از فردی که قرار است کتاب شما را تصویرگری کند، دارید؟

 

حیدری‌ابهری: یک کتاب برای چه به چاپ می‌رسد؟ بر اینکه با چاپ آن اتفاق مثبتی صورت گیرد؛ به این معنا که وقتی مخاطب، کتاب را در دست می‌گیرد از نقطه الف به نقطه ب برسد. گاهی اوقات آن نقطه ب، فقط اطلاعات است و گاهی اوقات نیز اطلاعات، همراه شوق است تا مخاطب به آن مطلب علاقه‌مند شود. اگر قرار باشد که تصویر با متن همراهی نکند -یعنی در خلاف جهت شوق حرکت کند- کل آن کتاب به نتیجه نرسیده است و برآیند کلی که یک کودک و یا نوجوان از آن کتاب می‌تواند داشته باشد اتفاق نخواهد افتاد.

من به عنوان یک مخاطب می‌گویم که متأسفانه حس همراهی در اغلب کتاب‌های دینی منتقل نمی‌شود! شوق مخاطب باید با تصاویر همراهی کند. در کار خانم حدادی متن با تصویر همراه است لذا هر چه متن به سوی مباحث معنوی سوق پیدا می‌کند این معنویت باید به نوعی در تصویر نیز احساس شود از این رو وقتی فردی کتاب «پیامبر و قصه‌هایش» را در دست می‌گیرد احساس نمی‌کند که متن به یک سمت و تصویر به سوی دیگری می‌رود. بنده به عنوان یک مخاطب انتظار دارم که یک کتاب به دو جهت مخالف حرکت نکند بلکه باید تصویر و متن همسو و هم‌جهت با هم حرکت کند تا آن شوق و علاقه‌مندی در مخاطب اتفاق افتد.

*** عموماً رابطه‌ای میان نویسنده و تصویرگر وجود ندارد

 * خانم حدادی شما وقتی تصویرگری یک کتاب را قبول می‌کنید آیا فقط به متن کتاب اکتفا می‌کنید یا اینکه انتظارات مؤلف را نیز در نظر می‌گیرید؟ آیا تا پایان تصویرگری، ارتباط دائم و دو سویه میان شما و مؤلف وجود دارد؟

حدادی: اصولاً این اتفاق نمی‌افتد، مشکلی که در کار ما وجود دارد این است که رابطه‌ای میان نویسنده و تصویرگر وجود ندارد و آنها هیچ گفت‌وگویی با هم ندارند.

البته در همکاری با آقای حیدری اینگونه نبود. ایشان موارد مد نظر خود را بازگو کردند و این بسیار مؤثر بود. البته باز هم نمی‌توان حاصل را به عنوان نمونه خوب تصویرسازی دینی معرفی کرد چون اشکالات زیادی را در آن می‌بینم. اما اگر کتاب مدنظر توانست با مخاطب خود ارتباط خوبی برقرار کند به دلیل نکاتی بود که آقای حیدری مطرح کرده‌ بودند که در غیر این صورت فکر می‌کنم باید بسیار بیش از آن چیزی که زمان صرف کرده‌ام وقت می‌گذاشتم.

وقتی این کتاب را ورق می‌زنم ضعف طراحی را در آن می‌بینم به طوری که با خود می‌گویم مثلاً اگر این عنصر در جای دیگری قرار می‌گرفت، پیام را بهتر به مخاطب القاء می‌کرد و یا اینکه اگر از فلان رنگ استفاده می‌شد تأثیر بیشتری بر روی مخاطب می‌گذاشت. بنابراین این اثر (پیامبر و قصه‌هایش) نمونه صد در صد موفقی نیست و نقاط ضعفی هم دارد.

*** برخی از تصویرگران، کمک نویسنده را موجب خاموشی طراوشات ذهنی خود تلقی می‌کنند

* رابطه متقابل نویسنده و تصویرگر از اهمیت بالایی برخوردار است. آیا شایسته است که نویسنده موضوعاتی در اختیار تصویرگر قرار دهد تا بر اساس آن تصویرگری شود یا این کار با ذوق و نوآوری تصویرگر در تضاد است؟

مهاجرانی: «تفاوت سلیقه» مؤلف و تصویرگر یکی از موضوعاتی است که برخی از تصویرگران بدان علاقه‌مند هستند و آن را به کار می‌گیرند. این مسئله گاهی یک ضرورت است.

هرچه مفهوم سنگین‌تر و فلسفی‌تر و انتزاعی‌تر باشد، ارزش کمک کردن نویسنده به تصویرگر، بیشتر محسوس می‌شود. فرضاً ما مفهوم توحید را بیان کنیم ممکن است در متن گفته شود که خدای متعال در عالم هست و جز او چیز دیگری نیست، شاید یک مقداری سخت باشد اما این نویسنده است تا حدودی به مفاهیمی که ایجاد می‌شود کمک می‌کند و تصویرگر به راحتی این کار را انجام می‌دهد.

از آنجایی که با هر دو طیف همکاری کرده‌ام اگر بخواهم هر دو سلیقه را عنوان کنم بد نیست،

*** هر یک از جملات عنوان شده از سوی نویسنده به طراحی درست تصویر توسط تصویرگر کمک می‌کند

به عنوان نمونه، ویژگی‌های اخلاقی - رفتاری معاویه از جمله پرخوری، بد اخلاقی و غضبناک بودن در کتاب‌های تاریخی عنوان شده است. ممکن است تصویرگری که قصد ترسیم شمایل معاویه را دارد، از این موضوع بی‌خبر باشد و فرصت مطالعه درباره شخصیت معاویه را هم نداشته باشد. اینجاست که توضیحات نویسنده به طراحی درست تصویر توسط تصویرگر کمک می‌کند.

در مقابل، برخی تصویرگران اعتقاد دارند که این موضوع مانع شکوفایی و خلاقیت آنها می‌شود؛ درست مانند یک طراح یا نقاش که نمایشگاهی را از ایده‌های ذهنی خود ترتیب می‌دهد بدون اینکه از کسی کمک گرفته باشد.

به خاطر دارم در تعاملی که با دسته دیگری از تصویرگران داشتم، از من خواسته شد مطلبی را در اختیار آن‌ها قرار ندهم لذا وقتی بنده نکاتی را برای یکی از تصویرگران نوشتم، وی آن را نپذیرفت و گفت: من دوست دارم خودم ابتدا مطلب را ببینم و سپس به یک نتیجه‌ای برسم. اگر این تصمیم و دریافت من مورد پسند و سلیقه شما نبود و اشکالی در آن احساس شد به من تذکر دهید و شکوفایی ذهنی مرا خاموش نکنید!

معتقدم عملکرد هر کدام از این گروه‌ها، متناسب با هر موضوعی می‌تواند درست باشد شاید بعضی جاها متنی غیر از متن نویسنده برای ملاک‌قرار گرفتن تصویرگری امکان‌پذیر نباشد و لازم است که نویسنده حتما مطالبی را به تصویرگر بدهد اما برخی از جاها این‌گونه نیست و دست تصویرگر باز است مثلا حدیث «الجار ثم‌ الدار» اینجا دیگر اگر فقط نویسنده فقط همین یک جمله را بیاورد «اول همسایه بعد خانه» کفایت می‌کند و اگر چیزی هم در اینجا گفته نشود و اشکالی پیش نمی‌آید بالاخره خانه و همسایه‌داری، موضوعی نیست که افراد با آن بیگانه باشند لذا تصویرگر به راحتی می‌تواند بعد از کمی فکر کردن تصویر این حدیث را در فضای روستایی، شهری یا آپارتمان‌نشینی به زیبایی تصویر ‌کند.

ادامه دارد ...